به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از تهران، عصر جمعه دومین روز از فجر انقلاب، با امید به اینکه می توان در جنشواره امسال فیلم فجر رنگ بویی از آثار انقلابی را دید، به پردیس ملت می روی! خانه ملتی که این سال ها، کمتر به خود فیلمی با درون مایه انقلاب و آرمان های دینی حضرت روح الله دیده است.
اما با این حال برای دیدن فیلم «کامیون» که روایت گر یک مادر و فرزند جنگ زده و پناهنده است، به سالن نمایش می روی و امید این داری که این بار فیلمی فاخر و ارزشی را خواهی دید.
کامبوزیا پرتوی، پس از ۱۳ سال با «کامیون» آمده است، بازگشتی نا امیدکننده به پرده نقرهای! بازگشتی با درونمایه تعهداتی به انسان بی سرپناه در تهران...
او سال گذشته در مقام نویسنده فیلم «فراری» با همین درونمایه سیمرغ بهترین فیلمنامه را به خانه برد و امسال باز هم با همان قصه اما با تغییر بازیگران و تغییر پیکان به کامیون به میدان رقابت آمده است.
تعهد کارگردان به انسان بی سرپناه در تهران را سعید آقاخانی در یکی از دیالوگهای فیلم، چنین بیان می کند: «تهران شهر قشنگیه ولی خدا نکنه بی کس و کار تو اون گیر بیفتی».
فیلم در طبقه بندی، از جمله فیلم هایی محسوب می شود که به داعش و جنایات آن پرداخته است، اما شما باور نکنید! قصه فیلم، قصه زنی ایزدی است که به همراه بچه شیرخواره و برادر شوهرش عزم ایران میکند، تا هم از چنگال داعش خونخوار فرار کند و هم رد و نشانی از شوهرش در ایران پیدا کند.
فیلم پس از ۱۰ دقیقه ابتدایی و نمایش تصاویری کلیپ گونه از فرار مردم ایزدی و شکنجه زنان توسط داعش تمام میشود و بخش دومش که همه با هم سوار بر کامیون، رهسپار جاده هستند، آغاز میگردد.
اما ادامه داستان حول محور کامیونی قرار دارد که قرار است خانواده ای را به سر منزل مقصود برساند. ولی مردی که قرار است کمک رسان این ها باشد، خود بلای جان این مادر و فرزند می شود.
اتفاقاتی در فیلمنامه «کامیون»، خرده پیرنگ می آفرینند که دم دستی ترین اتفاقات پیش روی یک سفر جاده ای است، از جمله تصادف، دزدی وسایل و خرابی کامیون که با بدترین بازی ها و کلیشه ای ترین حالت ممکن اجرا می شوند.
در این فیلم مادر و بچه صحیح و سالم از دست داعش فرار کرده اند اما در ایرانی که باید مأمن و مأوا و سرزمینی امن برایشان باشد، وسایلشان به یغما می روند و نوزاد خردسال هم در آستانه گروگان گرفتن گروهی طلبکار از شوهر مفقود شده قرار می گیرد.
یعنی در این فیلم به عینه مشاهده می کنی که ممکن است یک نفر بتواند از دست تروریست های داعشی فرار کند اما در ایران به بدبختی هایی دچار خواهد شد که آرزوی بازگشت به دامان همان داعش را کند.
البته پسر بچه ای هم در فیلم وجود دارد که با تمام سکوت و کنایه هایش، مثلا میخواهد نماد غیرت و سنت باشد! غیرتی که به کاریکاتور گونه ترین شکل در فیلم وجود دارد. غیرت در برابر راننده کامیونی که از همان ابتدا نگاهش دنبال ناموس مردم بوده و تریاک و عرقش هم به راه و در لفافه پیشنهاداتی به زن شوهر دارد.
به هر حال ما در انتهای این فیلم سیاه نفهمیدیم شوهر آن زن چه شد، اما یک مسأله خیلی خوب دستگیرمان شد که ایران متصور شده در این فیلم، هیچ نشانی از اسلام و غیرت مردان انقلابی در خود ندارد.
*تکرار فروشنده و آرمان مقدسی که به تاراج رفته است
اگر حوصله و اعصاب دارید و میخواهید نسخه ای دیگر از فیلم فروشنده را با بازیگران متفاوت ببینید، به تماشای «جاده قدیم» اثری از خانم منیژه حکمت بروید. فیلمی که با یک افتتاحیه نسبتاً خوب و پر از شخصیت آغاز می شود و پس از آن گرهافکنی قصه، که همان تجاوز به مادر خانواده است اتفاق می افتد و فیلم هرچه می کند جلوتر نمی رود که نمی رود.
اگرچه فیلم ادعای روانکاوی داشته و می خواهد به نوعی همه مشکلات جامعه را حل کند، اما مسائلی نظیر چگونه با تجاوز کنار بیاییم را چطور می توان در کنار چند اپیزود برجام و زندانیان سیاسی در فضایی دراماتیک آورد!؟.
از این چند مقوله که بگذریم، بررسی مشکلات دخالت بزرگترها در زندگی فرزندان، نشان دادن مفاسد اقتصادی و سیستم معیوب نظام بانکی کشور، همه و همه مسائلی است که جاده قدیم میخواهد به آن ها بپردازد، اما چطور و چگونه... مشخص نیست.
باز هم در این فیلم نمی توان یک مرد خوب ایرانی را پیدا کنی! چون ما گشتیم و پیدا نکردیم. البته یک مرد خوب بود؛ «مهرداد»، که او هم فقط عکسش را در قاب می بینیم و طبق شواهد، مهرداد یک زندانی سیاسی است که تا زمان حضور و زنده بودنش همه چیز خوش و خرم بوده و همه دور هم بودند.
در این فیلم پر است از دیالوگ ها و صحنه های بیرون زده و سطحی و این حد از جفا در حق زنان جامعه چند سالی است که به شعاری ترین حالت ممکن توسط پرچم داران فمینسم در ایران به تصویر کشیده شده و دریغ از اندکی واقعیت در قصه گویی و کارگردانی....
*فیلشاه، در تسخیر حزب اللهی ها
تصور این که بخواهی بعد از تماشای فیلم «جاده قدیم» با آن همه سیاهی و پریشانی به سراغ انیمیشن «فیلشاه» بروی، سخت و غیر ممکن است، اما ما امتحان کردیم و شد.
«فیلشاه» آنقدر رنگ و جذابیت داشت که همهی پلشتی های دو فیلم قبلی را شُست و برد.
فیلمی که سعی کرده بود به استانداردهای قصه گویی برای کودکان نزدیک شود و در عین حال سرگرم کننده برای بزرگترها باشد.
محمدیان که سال گذشته انیمیشن «شاهزاده روم» را به جشنواره آورده بود، امسال هم با انیمیشنی در حد و اندازه استانداردهای جهانی میهمان فجر 36 شده بود، پیشرفتی که خیلی ها می خواهند نادیده اش بگیرند، اما با «فیلشاه» نشان داد که او و تیم اش کارشان را بلدند و همچنان باید منتظر آثار بعدی این تیم جوان و خلاق باشیم.
انیمیشن عرصه ای است که جوانان حزب اللهی با ورود تخصصی و نگاه حرفه ای به آن کارهای قابل قبولی ارائه داده اند، آثاری برگرفته از قصه های دینی که می تواند با اکران های جهانی به پیام رسانی اثرگذار برای فرهنگ اسلامی تبدیل شود.
*سخن پایانی
اما سخن آخر اینکه اگر «فیلشاه» را فاکتور بگیریم آنچه که در روز نخست اکران فیلم های فجر ۳۶ شاهدش بودیم، تصویری نادرست و غلط از ایرانی بود که گویی اوضاع و احوال جامعه انسانی و مدنی اش، حتی بدتر از دوران پهلوی شده! در صورتی که ایرانِ امروز، مأمن و مأوایی برای مردمان آزادی خواهی است که آرزوی داشتن چنین کشور آزاد و مستقلی را دارند.
گزارش: محمدرضا پورصفار